تحولات لبنان و فلسطین

آمریکا سال‌های طولانی است که تلاش دارد از گروه‌های تکفیری به صورت مدیریت‌شده بهره‌برداری کند: در جایی آنها را تقویت می‌کند و در جایی تضعیف. یک روز راه را برایشان باز می‌کند و یک روز سرانشان را می‌کشد. داستان یمن و القاعدهٔ من هم از این قاعده مستثنی نیست.

القاعده، بهانه‌ای برای قبضه‌کردن مهم‌ترین گذرگاه آبی جهان

قدس آنلاین- آمریکا سال‌های طولانی است که تلاش دارد از گروه‌های تکفیری به صورت مدیریت‌شده بهره‌برداری کند: در جایی آنها را تقویت می‌کند و در جایی تضعیف. یک روز راه را برایشان باز می‌کند و یک روز سرانشان را می‌کشد. داستان یمن و القاعدهٔ من هم از این قاعده مستثنی نیست.
آمریکا در جنگ‌های مدیریت‌شدهٔ اخیرش با «القاعدهٔ جزیرة العرب» (که مرکز فعالیت اصلی‌اش در یمن قرار دارد) هم از اماراتی‌ها کمک می‌گیرد. مردان ابوظبی، یک دستگاه اطلاعاتی بسیار بانفوذ و بسیار قوی به نیابت از آمریکا در استان‌های جنوبی یمن برپا کرده‌اند. اماراتی‌ها مأموریت پیدا کردن مزدور و جاسوس از داخل سازمان القاعده را قبول کرده و وظیفهٔ کار گذاشتن سیم‌کارت‌هایی را که آمریکایی‌ها می‌توانند با ردگیری آن، با پهپاد به افراد مورد نظر حمله کنند را نیز به عهده گرفته‌اند. آخرین نمونهٔ این موارد، ابتدای همین ماه اکتبر رخ داد که یک پهپاد آمریکایی با حمله به صلاح الجوهری، یکی از سران انصار الشریعه (شاخهٔ القاعده در یمن)، در منطقهٔ یافعِ استان لحج تلاش کرد او را به قتل برساند که البته این حمله به مرگ او منتهی نشد.


از این گذشته، آمریکایی‌ها اطلاعاتی را که برای اجرای «حملات کماندویی» به مقرهای سران القاعده احتیاج دارند هم از طریق اماراتی‌ها به دست می‌آورند. نمونهٔ این قضیه، همین چند ماه پیش در استان البیضاء رخ داد که یک تیم کماندویی آمریکایی به همراه کماندوهای اماراتی به منزل سران القاعده در منطقهٔ یکلا یورش بردند. یک حملهٔ دیگر هم در ماه مارس به پایگاه‌های القاعده در منطقه موجان استان ابین رخ داد.
از این بالاتر، آمریکایی‌ها در عملیات اطلاعات‌گیری مستقیم (بازجویی و شکنجه) هم به اماراتی‌ها متکی‌اند، چه در زندان اصلی «ائتلاف عربی» در منطقه البریقة در شهر عدن و چه در زندان الریان در شهر المکلا. این ماجرا دو هدف را در آن واحد برای واشنگتن محقق می‌کند: آنچه دلشان می‌خواهد را در زمینه‌های اطلاعاتی به دست می‌آورند، ولو اینکه به ظلم به بیگناهان منجر شود (درست مثل گوانتانامو) و دوم اینکه خود را از تیررس انتقادات حقوق بشری دور نگه می‌دارند (واقعاً هم همین‌طور شده است و اتهامات سازمان‌های حقوق‌بشری جهانی فقط روی نقش اماراتی‌ها در زمینهٔ شکنجهٔ وحشیانهٔ بازداشت‌شدگان متمرکز است و هیچ حرفی از آمریکا در میان نیست.)
علاوه بر اینها، این روزها سخن از طرحی به گوش می‌رسد که امارات در عدن شروع کرده تا محل ساخت و نوع سلاح‌هایی را که نیروهایش در جبهه‌های مرکزی و شمال یمن (مشخصاً در ساحل غربی) با آن هدف قرار می‌گیرند شناسایی نماید. ابوظبی تلاش دارد بفهمد چرا سیستم دفاع موشکی پاتریوت (این افتخار صنایع نظامی آمریکا) نمی‌تواند موشک‌های انصارالله را، خصوصاً در جبههٔ المخا، رهگیری کند. باقی‌ماندهٔ این موشک‌ها به عدن منتقل و در آنجا مورد بررسی قرار می‌گیرد. اماراتی‌ها تلاش دارند بفهمند این موشک‌ها روسی است، ایرانی و یا ساخت کرهٔ شمالی.
با توجه به این دو مسئله (چگونگی رهگیری نشدن توسط پاتریوت و کشور سازندهٔ آنها) بعید نیست که آمریکا هم در این طرح سهمی داشته باشد، خصوصاً که «بانک اهداف» انصارالله در برههٔ اخیر گسترش پیدا کرده و ابوظبی را نیز شامل شده است و انصار الله تهدید نموده که ممکن است در آینده، ابوظبی را هم هدف موشک قرار دهد، هرچند که این تحول مهم، با توجه به پنهان‌کاری و سکوت رسانه‌ای آمریکا و امارات، آنچنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفت.
در عرصهٔ حضور مستقیم نظامی هم می‌توان نیروهای آمریکایی را (با توجیه پشتیبانی از نیروهای اماراتی و گروه‌های محلی در مواجهه با سازمان القاعده) در نقاطی که اهمیت راهبردی دارند دید. حدود یک سال و نیم پیش بود که وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد تعداد بسیار محدودی از نظامیان آمریکایی را به شهر ساحلی المکلا فرستاده تا از عملیاتی که برای «آزادسازی» این شهر از دست القاعده آغاز شده بود، پشتیبانی کنند (گفتنی است که بندر المکلا یکی از دو دو بندری است که در استان حضرموت به بحر العرب راه دارند).


در ماه آگوست هم پنتاگون از حضور نیروهای کماندویی آمریکایی در عملیات «آزادسازی» استان شبوة از نیروهای القاعده توسط امارات و بازوی محلی‌اش «نیروهای ویژهٔ شبوه» خبر دارد. نکتهٔ شایان توجه در این عملیات این است که عملیات‌ها در مناطق ساحلی متمرکز شده بود، یعنی همان جاهایی که تأسیسات حیاتی (نظیر تأسیسات گازی بلحاف) و سه بندر (المجدحة و البیضاء و قنا) قرار دارند. اگر این مناطق به برخی نقاط دیگر در بحر العرب و اقیانوس هند متصل شوند، می‌توانند یک «تنگهٔ هرمز دوم» درست کنند. «تنگهٔ هرمز» ی که بخش عظیمی از نفت و گاز کالاهای تجاری سراسر جهان باید از آن عبور کنند ولی این بار، اختیارش در دست خود آمریکا قرار دارد. جالب آنکه حتی نفت تولیدی خلیج فارس هم پس از عبور از تنگهٔ هرمز برای رسیدن به نقاط زیادی از جهان مجبور به عبور از این منطقه است. این یعنی دست گذاشتن آمریکا بر یک نقطهٔ فوق راهبردی جهان.
اما حضور پررنگ‌تر و «پرمعنی‌تر» آمریکایی‌ها را می‌توان در مجمع‌الجزایر سقطری دید که چشم آمریکا برای فعالیت‌های بعدی به آنجا دوخته شده است. طبق اطلاعات واصله از سقطری، امارات خرید زمین در این جزایر، خصوصاً در منطقهٔ راهبردی حجهر را آغاز کرده و به «آهستگی و پیوستگی» این روند را ادامه می‌دهد. این یعنی اینکه ممکن است در آینده این منطقه تبدیل به یک پایگاه نظامی آمریکایی، در زمین‌هایی که تحت مالکیت امارات قرار گرفته‌اند، شود. خصوصاً که به گفتهٔ منابع محلی، آمریکایی‌ها در اکثر فعالیت‌ها و تحرکات اماراتی‌ها در این منطقه، همراه آنها حضور دارند.
منطقهٔ حجهر، مرتفع‌ترین نقطهٔ کوهستانی در جزایر سقطری محسوب می‌شود و به همین جهت، سیطره بر آن، تضمین‌کنندهٔ «سیطرهٔ آتش» بر گذرگاه بین‌المللی آبی بین شرق آسیا و آفریقا است. از این گذشته، سیطرهٔ نظامی بر این نقطه، عملاً به معنای سیطره بر چهار تنگهٔ اصلی جهانی یعنی هرمز، باب المندب، سوئز و ملقا خواهد بود چون بسیاری از چیزهایی که از آن چهار تنگه عبور می‌کند، گذارش خواهی نخواهی به این نقطه خواهد افتاد!

دعاء سویدان- الاخبار

*ویژه نامه روایت امروز روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.